شرمنده ایم...
نــه یه بنز داشتن... نه یه ویلا نه شکم شش تیکه داشتن نه یه لباس برند نه چهارتا داف کنارشون...
اینا فقط یه روح بزرگ و معرفتی داشتن که وقتی بهش فکر می کنی بغض گلوتو فشار میده...
فدای خنده های شیرینو نگاه های معصومتون
چند روز بعد از عملیات ،
یک نفر رو دیدم که کاغذ و خودکار گرفته بود دستش
هر جا می رفت همراه خودش می برد....
از یکی پرسیدم: چشه این بچه؟
گفت: آرپیجی زن بوده
توی عملیات آنقدر آرپیجی زده که دیگه نمی شنوه
باید براش بنویسی تا بفهمه
؟
گوشهایت را دادی تا ما چشم و گوشمان باز شود
چشم و گوشمان که باز نشد هیچ ، ..... بماند!
شرمنده ی ایثارت شدیم ای جوانمرد...
نظرات شما عزیزان:
سلام عزیز ممنون از مطالب زیبات.از وبت حدس زدم ادم دل پاکی باشی خوشحالم که چنین ادمایی هنوز پیدا میشن.یه خواهش ازتون دارم پدر من جانباز شیمیایی هستش امسال هم خدا خواسته براه حج ولی اونجا حالش زیاد خوب نیست خواهش میکنم براش دعا کن.ممنون بازم بهم سر بزن
پاسخ:حتما فاطمه خانم انشاء الله که پدرتون با سلامتی کامل حجشون رو به پایان می رسون
پاسخ:حتما فاطمه خانم انشاء الله که پدرتون با سلامتی کامل حجشون رو به پایان می رسون
لطفا با من تبادل لینک کنید ...مرسی از همتون تبادل لینک هوشمند 
<-PollName->
آمار
وب سایت:
