خدا...
خدای من؛ خطاهایم؛
خطاهایم لباس پستی و ذلّت تنم کرده؛
خواستم و نشد ...
آرزوهایم را ، امیدهایم را یکی یکی به آتش می کشم.
تا اندکی گرم شوم...!
چه طعم تلخ و زننده ای دارد این جراحت های افکارم
خدا تنها یارتونه .. یادتون بمونه..
کسی باش که عمری با تو بودن، یک لحظه ؛
و لحظه ای بی تو بودن، یک عمر باشد
و .
چنان زندگی کن که کسانی که تو را می شناسند،
اما خدا را نمی شناسند،
بواسطه آشنایی با تو،
خدا را بشناسند
نظرات شما عزیزان: